اخیرا در روز 5شنبه 18 خرداد 1402 و در دیدار رییس جمهور با عدهای که از آنها با نام جمعی از اصحاب فرهنگ و هنر استان آذربایجان شرقی یاد شده، فردی به نام جمشید علیزاده از وی خواست که دستور تشکیل بنیاد ادبیات ترکی ایران را در تبریز صادر کند.
این شخص که دو سال پیش نشان درجه یک هنر را از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به خاطر فعالیت در عرصه زبان و ادبیات فارسی گرفته، از اعضا و نویسندگان ثابت دایرهالمعارف ادب فارسی و دانشنامه تخصصی حافظ بوده و از جویندگان پر و پا قرص نیمزبان موهوم آذریِ کسرویساخته در آثار شاعران قدیم این منطقه است.
علیزاده در ادامه تقاضای خود از رییس دولت اضافه میکند که «برکات این بنیاد از موشک فتاح به لحاظ فرهنگی گستردهتر خواهد بود و با تشکیل این بنیاد با قید ایرانیت، خیلی از مسائلی که ما امروزه با آن درگیر هستیم از بین خواهد رفت».
با دقت در سخنان وی که برای بیان این خواسته مامور شده و تحلیل محتوای آن و کلیدواژههای به کار بردهشده مانند موشک، ادبیات، ایرانیت و مسائل مبتلابه میتوان به نیات پلید نظریهپردازان و برنامهریزان فرهنگی و زبانی کشور پی برد.
نزدیک به یک قرن است که دهها میلیون تُرک ایرانی از خواندن و نوشتن و تحصیل به زبان مادری خود محروم هستند و علیرغم اصول 15 و 19 قانون اساسی جمهوری اسلامی، درخواست آنها برای رفع ممنوعیت آموزش زبان ترکی در مدارس با تهدید و زندان و تبعید جواب داده میشود.
در جواب علیزاده و جریانی که نشان درجه یک سرسپردگی و خودباختگی را به وی داده است باید گفت: ما بنیاد ادبیات ترکی ایران را نمیخواهیم که با آن مانند موشک فتاح به قتلعام فرهنگی و نسل کشی زبانی گسترده ما بپردازند. ما خواهان آموزش بی قید و شرط به زبان تُرکی هستیم. ترکی زبان مادری و خدادادی ماست. میخواهیم فرزندانمان در مدارس آن را به صورت علمی و اصولی یاد بگیرند تا این زبان که ارزشمندترین یادگار بجامانده از اجداد و عزیزترین میراث فرهنگی ماست از بین نرود. ما ترکهای ایران چه گناهی کردهایم که محکوم به نسلکشی زبانی و نابودی فرهنگی شدهایم؟!
در طول عمر 45 ساله جمهوری اسلامی که با شعار اسلام و عدالت بر سر کار آمده و ترکها بیشتر از هر قوم دیگری در پیروزی و حفظ آن نقش داشتهاند زبان و فرهنگ و هویت ما بیش از رژیم نژادپرست پهلوی آسیب دیده و ابتدایی ترین حقوق فرهنگی و زبانی ما نادیده گرفته شده است.
ما به خوبی میدانیم که ممنوعیت آموزش به یک زبان یعنی نابودی آن زبان، و نظام آموزشی ایران که مانع ورود زبان ترکی (و یا هر زبان غیرفارسی دیگر) به مدارس میشود، میخواهد آن را از بین ببرد. و ما تا جان در بدن داریم با این عمل غیرانسانی و ضداسلامی مقابله خواهیم کرد. ما میدانیم که زبان و ادبیات چه فرقی با هم دارند. ما خواهان آموزش زبانمان هستیم. ادبیات هر قومی را می توان به هر زبان دیگری خواند ولی زبان هر قوم و ملتی را نمیتوان به زبان دیگری خواند و یاد گرفت. به همین خاطر است که فرهنگستیزان حتی کوچکترین تقاضای ما را هم تحمل نمیکنند و تقاضای فرهنگستان زبان ترکی را به بنیاد فرهنگ و هنر و ادب آذربایجان تغییر دادند.
حسن روحانی که در مقابل کسب آرای ترکها، قول تاسیس فرهنگستان زبان ترکی را داده بود بعد از رسیدن به هدف خود زیر قولش زد و فرهنگستان زبان ترکی را به بنیاد نمایشی فرهنگ و هنر و ادب آذربایجان تغییر داد و در طول 8 سال ریاست جمهوری خود با انتصاب افرادی خودباخته و ناآشنا و بعضا مخالف زبان ترکی شبیه جمشید علیزاده به عنوان هیات امنای بنیاد، به زبان و هویت ترکی دهنکجی نمود.
آنها بیشرمانه نام زبان شیرینمان را، با نام قسمتی از سرزمینمان یعنی آذربایجان، جایگزین و تحریف میکنند. چرا که میخواهند قومیت دهها میلیونی تُرک و زبان پرنفوذ و گسترده ترکی را به چند شهر و استان محدود کنند و نقش وحدتبخش زبان ترکی در بین ترکان ساکن در ایران را از بین ببرند.
به همین خاطر است که فارشیستهایی مانند حسن حبیبی، سلفِ حدادها و ولایتیها موذیانه به هنگام نوشتن اصل 15 قانون اساسی، برای زبان و خط خودشان از صفات رسمی و مشترک مردم ایران و از قید باید برای فارسیبودن اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی و برای زبانهای دیگر ایران بدون نام بردن از آنها، از نام زبانهای محلی و قومی و از صفت اختیاری بودن استفاده از آنها در مطبوعات و رسانه های گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس آنهم در کنار فارسی استفاده کردهاند.