روستای اندیرگان در آذربایجان شرقی، سالهاست زیر سایه معدن طلا زندگی میکند؛ معدنی که گفته میشود بخشی از آن در اختیار شرکتهای خارجی، از جمله روسهاست. مردم این منطقه، که از نبود جاده، کمبود آب و تخریب زمینهای کشاورزی رنج میبرند، در روزهای اخیر دست به اعتراض زدند؛ اما پاسخ آنها نه گفتوگو، بلکه باتوم، ساچمه و گلوله بود.
مطالبات مردم ساده است: باز شدن جاده، تأمین آب و حفظ زمینهایشان. اما در کشوری که معدنکاوی بدون مشارکت بومیان انجام میشود، همین خواستهها به تهدید تعبیر میگردد. در حالی که طلا از دل زمین بیرون میآید، فقر و نابرابری در زندگی مردم ریشه دوانده است. سهم واقعی ساکنان اندیرگان از این معدن چیست؟ نه نان، نه امنیت، نه حتی حق اعتراض.
گزارشهای محلی میگویند نیروهای امنیتی یا محافظان معدن با مردم درگیر شدهاند و چند نفر مجروح شدهاند. هنوز روشن نیست چه کسی دستور تیر داده، یا کدام نهاد مسئول برخورد خشونتآمیز با معترضان است. نبود شفافیت، سکوت رسانههای رسمی و بیتوجهی مسئولان، نگرانیها را دوچندان کرده است.
استخراج طلا در اندیرگان، به جای توسعه، محیطزیست را ویران کرده: زمینهای کشاورزی خشکیده، آب آلوده شده و معیشت مردم نابود گشته است. آنچه بهعنوان «پروژه توسعه» معرفی شد، اکنون به بحران اجتماعی و زیستمحیطی بدل شده است. کارشناسان هشدار میدهند اگر دولت نظارت مؤثر و پاسخگویی واقعی نداشته باشد، این معدن میتواند سرنوشت بسیاری از روستاهای ایران را تکرار کند: ثروت برای شرکتها، فقر برای مردم.
پرسشهای بیپاسخ همچنان باقی است: چه نهادی دستور سرکوب داد؟ چرا صدای مردم شنیده نشد؟ و سهم واقعی اندیرگان از طلای سرزمینش چیست؟
امروز اندیرگان نه فقط نام یک روستا، بلکه نماد بیعدالتی در توسعه و فریاد خاموش مردم حاشیهنشین است. اگر این فریاد شنیده نشود، فردا صدای هیچ روستایی شنیده نخواهد شد.



